اثر مرکب



سلام 

نمیدونم چرا اصلا 

چرا الان با ایننننن همه خستگی

بعد از ۱۶ ساعت زحمت

مینویسم

از این که 

من زندگیو عوض میکنم

و

از غیر خدا میبرم

دستمو کوتاه میکنم از جز خودش

به هیچ کس جز خونوادم فکر نمیکنم 

و از هر چه پیش بیاد راضیم(اگه خدا خودش بخواد)

بعضی وقتها زیادی توجه کردن و فکر کردن به چیزی یا کسی خیلی از ارزش خودت کم میکنه در صورتی که متقابلا انرژی یا دریافتی خواستی نداری.

پس سپردم آرزوهایم را به فراموشی و تلاش برای بهتر شدن حال چون اگر ادم حال نداشته باشه اینده هم نداره

البته که باید گفت هر چیزی قیمت داره

حافظ میگه:


ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

 وین راز سر به مهر به عالم سمر شود 

 گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

 آری شود ولیک به خون جگر شود  


سحرگاه ۹ فروردین۹۸



سلام 

نمیدونم چرا اصلا 

چرا الان با ایننننن همه خستگی

بعد از ۱۶ ساعت زحمت

مینویسم

از این که 

من زندگیو عوض میکنم

و

از غیر خدا میبرم

دستمو کوتاه میکنم از جز خودش

به هیچ کس جز خونوادم فکر نمیکنم 

و از هر چه پیش بیاد راضیم(اگه خدا خودش بخواد)

بعضی وقتها زیادی توجه کردن و فکر کردن به چیزی یا کسی خیلی از ارزش خودت کم میکنه در صورتی که متقابلا انرژی یا دریافتی نداری.

پس سپردم آرزوهایم را به فراموشی و تلاش برای بهتر شدن حال چون اگر ادم حال نداشته باشه اینده هم نداره

البته که باید گفت هر چیزی قیمت داره

حافظ میگه:


ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

 وین راز سر به مهر به عالم سمر شود 

 گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

 آری شود ولیک به خون جگر شود  


سحرگاه ۹ فروردین۹۸










عاشقم‌‌‌.







امروز صبح که بیدار شدم
پکر بودم
ناشکری کردم
ظهر یه خبر بد رسید
داغون شدم پشیمون شدم
عصر اون خبر تکذیب شد
شاکر شدم
شاید خدا میخواست بهم بگه : زور نزن تو عددی نیسی
خداجون نوکرتم فهمیدم هیچی نیسم دمت گرم





حالم بد میشه وقتی به قضاوت هایی که شدم فکر میکنم

شاید ماله ۳ یا ۴ سال پیش باشه ولی گاهی که حتی فکرم بهش میکنم انگار همین الان اتفاق افتاده.

من تو زندگیم حق رفاقتو ادا کردم ولی یه سری اصلا بلدش نیسن یا بهتر بگم ماله این حرفا نیسن .

ولی خدا فقط خودت 

خودتو عشقه اوس کریم

**فردا یه خبر خوش بده لطفا**

شب بخیر

بامداد ۷ اردیبهشت ۹۸



اَللّهُمَّ ارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ الْحَلالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً بَلاغاً لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنیئاً مَریئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَلا مَنٍّ مِنْ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ اِلا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ فَاِنَّکَ قُلْتَ وَاسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ عَطِیَّتِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلاْ اَسْئَلُ

خدایا نصیبم کن از فضل گسترده ات، حلال پاکیزه روزى فراخ حلال پاک رساى براى دنیا و آخرت، ریزان ریزان گوارا لذیذ بدون زحمت و بدون منّت از احدى از بندگانت، جز وسعتى از فضل واسعت، زیرا تو فرمودى: «از فضل خدا بخواهید» پس از فضل تو مى خواهم، و از عطاى تو درخواست مى نمایم، و از دست پر تو مى طلبم




شب جمعست هوایت نکنم میمیرم

اگر اشکت در نیومد یه سری به قلبت بزن.دریافت

حجم: 16.9 مگابایت

سلام

اگه فقط یک بار در پیاده روی اربعین شرکت کنید و اون شور شوق و عظمت را ببینید هر سال لحظه شماری میکنید که اربعین کی میرسه ؟

بگذرم 

طعم شیرینش رو چشیدم ولی الان دو ساله که قسمت نمیشه .

 

و من میمونمو حسرت و دلتنگی این ایام .

 

کجای کارم میلنگه رو نمیدونم که چرا قسمتم نمیشه؟

 

چرا صاف تو همچین ایامی همیشه کارام قفل میشه و کارای زیادی میریزه سرم

 

خوبه که ادم مشغول به کار باشه(خصوصا تو این وضعیت اسفناک)ولی خوب دل اینهارو سرش نمیشه

 

رفقا هر کدومتون قسمتتون شد یه عمود هم به نیت من پیاده برین و سلام بنده رو به اربابمون برسونید و بگید :

#نوکریت افتخارمه و بخواهید ازش کربلا قسمت من و خونوادم بشه به زودی ان شاءالله.

 

یا حق 

3 مهر 98 تهران



دریافت


یه مدت محیط کاری جدیدی رو تجربه میکنم.

قبل از این که ادامه بدم بگم که نوشتنش برام خیلی سخته.

همیشه میگفتم که چرا فساد تویه یه سری جاها انقدر زیاده. یعنی کسی بالا سر نیرو ها نیست که انقدر راحت هر غلطی میخوان بکنن بعدش میگفتم حتما رییسشون ادم حسابی نیست اگه یه ادم درست حسابی بالا سرشون بود نمیذاشت این قدر فساد تویه یه شرکت یا ارگان و . وجود داشته باشه. اره کمبود مدیر مشکل چامعست.

گذشت و من و رییس یه شرکت با هم وارد یه جایی شدیم. رییس ادم حسابی و اهل حروم حلال بود. بعد از یه مدت فهمیدم پرسنل که با مدیر های قبلی خیلی کار کرده بودند خیلی اهل فساد هستند از هر فسادی که فکرشا بکنی اخلاقی ،اقتصادی، کاری .

از همه بدتر این که افرادی با پوزیشن کاری بالا اکثر کسایی بودند که کاملااااا بی سواد.

عمده تواناییشون استفاده از زور و کار با افیس بود. وقتی کامل یه چیزایی رو فهمیدم دیدم  که از دست من که کاری برنمیاد. ولی از مدیر قطعا بر میاد.

مدیر اول خودش جهادی وارد شد و من ال میکنم و من بل میکنم بعد از یه مدت دیدم هیچی .

ادامه ندم بهتره.

به عمل کار براید به سخندانی نیست

دلنوشته

صبحگاه پنجم آذر ماه نود و هشت

مترو

 

 


محیط کاری جدید:

من هم یک بنده خدا هستم که ممکنه اخلاق و روحیات بد هم درونم باشه پس هیچگاه یک طرفه به همه نگاه نمیکنم

 

تو یک چند ماهه خیلی تحقیق و البته زیرابی رفتم که ببینم اطرافم چی میگذره. گاهی انقدر پیش رفتم که با عرض پوزش تا خصوصی ترین چیزهای همکارام مطلعم( میدونم کارم اصلا درست نبوده) اما بگذارید که بگم چرا تا این حد پیش رفتم.

من از لحاظ سن از همه کارمند های شرکت کوچکتر و قطعا کم تجربه تر و به همین خاطر همیشه یک سری میان و منو نصیحت میکنم و خیلی حرفای خوشگل مشکل میزنن و این منو قلقلک داد که واقعا اینا انقدر خوب و کاربلدن؟؟؟

شروع کردم به پایش و به واسطه توانایی هایی که دارم تونستم از فضای مجازی به خیلی چیزها نفوذ کردم به چت ها و رابطه ها و خلاصه هر چی که فکرشو میکنید و نمیکنید.

نمیدونستم معتاد داریم ولی بعد فهمیدم داریم

نمیدونستم آدم هرزه داریم که فهمیدم داریم(البته چندتا)

نمیدونستم آدم نزول خور داریم که فهمیدم داریم

نمیدونستم 

نمیدوستم

نمیدونستم

ولی بعد فهمیدم.

البته که به من ربطی نداره ولی این دو رو بودن افراد منو اذیت میکنه ، این که منو دائم نصیحت میکنن ، این که .

از طرف دیگه چون من نیروی تازه وارد بودم اول منو به چشم آدم اضافی میدیدن و خیلی جلو من گارد داشتن و متحد بودن اما فقط زمان همه چیز را ثابت میکنه .

الان همون اتحاده هست اما فقط ظاهرش چون کسایی که زیاد با هم پیک میکردن و دل و قلوه به هم میدادن الان خیلی راحت زیراب هم رو میزنن ولی با همون ظاهر دوستی.

چه قدر قضاوت شدم و البته هنوز میشم

البته منم مقصرم چون من همیشه سعی میکنم با همه با خوش رویی و شوخی بذله گویی صحبت کنم و این باعث میشه اونا اون شخصیت اصلیه منو نبینن .

 

 

شامگاه ۱۵ آذرماه نود و هشت

یا حق

 


بین ناهار ، ساعت استراحت و چایی کارمندا با هم میشن به صحبت از گرونی ، مشکلات و .

بعضیاشونم هستن میرن تو فاز عرفان و از هر چی بگی خیلی خوب حرف میزنن

مثلا از بی بندباری

اخلاق کاری

از طریقه صحبت 

بعد که میری تو فازشون متوجه میشی این خودش مفسد فی الارضه 

استخر پارتی و مشروب خوری و با این دختر و اون دختر یا یه سری خانما با این پسر و اون پسر

اونوقته که صبح به صبح پشت صورتاشون شخص شیطان رجیمو میبینی

و حالت بد میشه

پی نوشت:

این ها دلنوشته های منه فقط مینویسم که یه جایی ثبت بشه 

ببخشید زیاد غر میزنم

 


هر کسی تویه زندگیش یه سری استعداد و قابلیت هایی داره 

من هم از این قاعده مستثنی نیستم 

این که میتونم تویه عمق یکی نفوذ کنم و هر آنچه بخوام را بفهمن حالا چطوری این کارو میکنم روند بسیار پیچیده ای داره

مثلا اول از راه گوشی و نفوذ در اون بعد کشیدن صحبتا پیرامون اطلاعتی که از اون طریق به دست اوردم

بگذریم

راحت میتونم درون و بیرون آدم هارو بشناسم

این که یک سریا جا نماز اب میکشن ولی فاسد هستند

این که یک سری روشنفکر به نظر میرسن ولی تمام فکرشون اون یه وجب پایینه نافشونه

این که یه سری انسان های با حیایی هستن ولی .

اره برعکسشم هست مثلا ادم خشن ولی وقتی نفوذ میکنی میبینی چه قدر رئوف

الان مشکل من اینه که نه به کسی اعتماد میکنم و نه کسی هست که باهاش هم کلام بشم

البته بسیار معتقدم درد و دل ادمو سبک میکنه

اشتباه نکنید 

سبک و بی ابرو منظورم هست

درد و دل فقط بین ادم باید باشه و خدای بالاسرش

پروردگارا دریابم

تمام

صبحگاه ۲۳ آذر نود و هشت


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مهتابی طراحی سایت و انواع اپلیکیشن |سارین وب 0game Desiree مطالب عمومی زيادة متابعين انستقرام گروه گپ تلگرام کرج بوران just for music سازمان هکتیویست اشرار